لیله القدر

بسم الله الرحمن ارحیم

 انا انزلناه فى لیلة القدر
و ما ادریک ما
لیلة القدر
 لیلة القدر خیر من الف شهر

تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم

 من کل امر  سلام هى حتى مطلع الفجر
 


علائم و منزلت لیلة القدر




حدیث:
قال الباقران علیهما السلام:
سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فى برد دفئت، و ان کانت فى حر بردت فطابت. (1)
ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مى‏شود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملایم مى‏گردد، و اگر لیلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنک و معتدل و نیکو مى‏گردد.

توضیح:
علامه طباطبائى در علایم شب قدر مى‏گوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامت هایى براى شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مى‏کند و هواى آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332)

حدیث:
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)

ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مى‏باشد.

حدیث:
قال النبى (صلى الله علیه و آله):
ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة‏». (3)

ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».

حدیث:
قال موسى (علیه السلام): الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر،
قال: الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیلة القدر،
قال: الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر،
قال: الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر،
قال: الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیلة القدر،
قال: الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیلة القدر. (4)




ترجمه:
موسی (علیه السلام)گفت:
خداوندا! مى‏خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند.
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه‏اى بدهد.
گفت‏: خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‏هایش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد.
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
گفت‏: خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.

توضیح:

لیلة القدر شبى است که قرآن نازل شده است و ظاهراً مراد به قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است. خداى تعالى در آن شب حوادث یکسال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏نماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى از این قبیل را مقدر مى‏سازد.

رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) ص 95
جمعى از نویسندگان

پى نوشتها:

1- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256.
2- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262.
3- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 458.
4- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.
بر گرفته از IMAMALINET.NET
ارائه دهنده مقاله (12) : محمد مهدی رفیعی تاریخ مطلب : 23/07/1384
__________________
ایمان کامل نمشود مگر قلب اصلاح شود و قلب اصلاح نمیگردد مگر اینکه زبان اصلاح شود.(حضرت محمد(ص))

قدر

حقیقت شب قدر


شب قدر

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

شب قدر

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یکى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

پس شب قدر شبى است که:

1. قرآن در آن نازل شده است.

2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.

3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى‏گردد.

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى‏] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.

2. قرآن در شبى مبارک از شب‏هاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.

3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.

4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:

الف. نزول قرآن.

ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مى‏گردد.

شب قدر

اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)

 

پى‏نوشت‌ها:

1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .

2- همان، ص 248.

3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.

4- همان، ج‏ 19، ص 101.

5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.

6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.

7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.

8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103

9- انسان و سرنوشت، ص 53

10- همان، ص 55 و 56

11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .

12- الکافى، کلینى، ج ‏4، ص 157 .

13- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252

14- الکافى، ج‏1، ص 248

15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.

 

منبع:

ماهنامه پرسمان، 1382، سید سعید لواسانى .

فلسفه ماه رمضان

فلسفه ماه رمضان

image
 

درباره ماه رمضان

    رمضان اسمى از اسماء الهى مى‏ باشد و نبایست‏به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مى‏ دهیم.
    
    
رمضان از اسماء الله است
    
هشام بن سالم نقل روایت مى‏ نماید و مى‏ گوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.
    
    
فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیى‏ء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل.
    
    
امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمى‏ رود و نمى‏ آید که شى‏ء زائل و نابود شدنى مى‏ رود و مى‏ آید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مى‏ باشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایت‏شده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان‏» شما به راستى نمى‏ دانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است)  
    
واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن
    
رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژه‏اى براستى از دقت نظر و لطافت‏خاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مى‏ باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.
    
    
و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مى‏ گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.
    
    
در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنه‏تر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمى‏ کند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مى‏ دارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مى‏ گیرد و مى‏ گوید:
    
    
آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید .

 


    
اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.
    
    

فلسفه و حکمت روزه


    
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاکسازى آن از انواع غذاها که موجب انواع بیمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد.
    
    
مرکز بیماریها معده است
    
پیامبر خدا فرمود: «المعدة بیت کل داء، و الحمئة راس کل دواء»
    
    
معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است.
    
    
پیامبر(ص) سه باب از علوم بروى ما گشود
    
پیامبر عظیم الشان اسلام در یک بیانیه کوتاه، اثرات و فوائد سه چیز را به این شرح بیان مى‏ فرماید: «اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا» اول، جنگ و جهاد کنید تا مستغنى شوید، که غنائم جنگى باعث استغنا مى‏ باشد، دوم، روزه بگیرید تا صحت و سلامتى خویش را تضمین کنید، سوم، سفر کنید تا مالدار شوید، زیرا مسافرت و حمل کالاى تجارتى از شهرى به شهر دیگر یا از کشورى به کشور دیگر باعث رفع نیازمندى‏هاى جامعه و عمران کشورها مى‏ گردد، در این سه جمله پیامبر(صلى الله علیه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (که خود باعث تمکن و امکانات مالى مى‏ شود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مى‏ گشاید.
    
    
امام على(ع) در فلسفه روزه چه مى‏ فرماید؟
    
ما اگر پویاى فلسفه روزه و حکمت تشریع آن باشیم و از خواص و فوائد آن بخواهیم اطلاعات بیشترى پیدا کنیم و به اشکال تراشیهاى منتقدین پاسخ اقناع کننده بدهیم به سخنان حکیمانه و درربار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى‏ دهیم در قسمتى از این خطبه امام مى‏ فرماید: «و مجاهدة الصیام فى الایام المفروضات، تسکینا لاطرافهم، و تخشیعا لابصارهم، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم، و اذهابا للخیلاء عنهم لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصیام تذللا» امیرمؤمنان علیه السلام به دنباله

 

مطالب ارزشمندى مى‏ فرماید: از خدا بترسید و از کیفر تباهکارى در دنیا، و از زیان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى‏ فرماید، به وسیله نمازها و زکاتها، ( و سپس فوائد و پاره‏اى از علل و فلسفه روزه را بیان مى‏ فرماید) و کوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و دیگر ایشان (از معصیت و نافرمانى) و چشم به زیر انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بیرون کردن کبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است مالیدن رخسارهاى نیکو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانیدن اعضاء شریفه (هفت موضع) را به زمین براى اظهار کوچکى و «ذلت‏به پیشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسیدن شکمها به پشتها براى خضوع و ناچیز دانستن خویش که روزه و نماز و زکات فلسفه‏اش سازندگى و تزکیه، و تذلل و تقلل به پیشگاه حضرت حق است، و از چیزهائى است که مى‏ تواند آدمى را از چنگ شیطان نجات بخشد، و از انواع بیماریهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا یاد آدمى دهد، مخصوصا روزه است که از امتیازات بخصوص برخوردار است، که پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درجائى دیگر مى‏ فرماید:«و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏»
    
    روزه براى آزمایش اخلاص مردم است    خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است، که روزه در اخلاص عمل بسیار مؤثر است، یعنى کسى که روزه مى‏ گیرد و تمامى روز را با همه امکان بخوردنیها و آشامیدنى‏هایى که در اختیار دارد، در عین حال امساک مى‏ نماید، جز اخلاص به پیشگاه حضرت حق مفهومى دیگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مى‏ فرماید: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب‏» و یکى از دلائل وجوب روزه این است که روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى‏ آید.
    
    خدایا از گرسنگى بتو پناه مى‏ آوریم     فوائد کم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است که آدمى تاب گرسنگى زیاد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است که انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زیاد قرار دهد، بلکه در بعضى روایات رسیده است: «اللهم اعوذبک من الجوع‏» خدایا از گرسنگى به تو پناه مى‏ برم، ولى در عین حال باید متوجه بود، که مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسیارى در بردارد، و بر عکس پورخورى و سیر بیمارى زیادى به همراه مى‏ آورد.
    
    
از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا کمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بکشد، به تجربه ثابت‏شده است. افرادى که کم مى‏ خورند، از کسانى که همیشه سیر مى‏ خورند سالم‏تر مى‏ باشند، و تن درست‏ترند.
    
    ابعادى در فلسفه روزه از بیان امام صادق(ع)     هشام بن حکم از رئیس مذهب تشیع حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مى‏ پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى‏ فرماید: «انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و القیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مس الجوع، فیرحم الفقیر، لان الغنى کلما اراد شیئا قدر علیه، فاراد الله تعالى ان یسوى بین خلقه، و ان یذیق الغنى مس الجوع و الالم لیرق على الضعیف و یرحم الجائع‏»
    
    
حضرت صادق(علیه السلام): براستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است که ثروتمندانى که هرگز درد گرسنگى را احساس نکرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند، زیرا اغنیاء هرگاه (خوردنى و آشامیدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» که تا بین بندگانش از فقیر و غنى، برابرى به وجود آورد، و اینکه سرمایه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمایند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان عالم ترحم نمایند، (و این تنها شعار اسلام است، آرى تنها مکتبى که به حال گرسنگان و محرومان مى‏ اندیشد اسلام است.
    
    خصال هفتگانه مخصوص روزه‏ داران
    در حدیثى طویل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) چنین نقل مى‏ فرماید که پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ما من مؤمن یصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارک و تعالى له سبع خصال: اولها یذوب الحرام من جسده، و الثانیة یقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد کفر خطیئة ابیه آدم، و الرابعة یهون الله علیه سکرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیمة و السادسة یطعمه الله عزوجل من طیبات الجنة، و السابعة یعطیه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت‏یا محمد» .
    
    
هیچ مؤمنى نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آنکه خداى تبارک و تعالى فت‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پیگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمت‏خداى عزوجل نزدیک مى‏ شود، 3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏ پوشاند، 4- خداوند لحظات جان کندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراکیهاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بیزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید. (پرسش کننده در این حدیث مفصل، عالم یهودى بود) که عرض کرد راست گفتى اى محمد.
    
    
فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع(
    
امام رضا(علیه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏ فرماید: «انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش، فیستدلوا على فقر الآخرة، و لیکون الصائم خاشعا ذلیلا مستکینا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فیستوجب الثواب مع ما فیه من الامساک عن الشهوات و یکون ذلک واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما کلفهم و دلیلا لهم فى الآجل و لیعرفوا شدة مبلغ ذلک على اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا فیؤدوا الیهم ما افترض الله لهم فى اموالهم‏»
    
    
وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى‏ پرسند، مى‏ فرماید: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواریهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال کنند بر سختیهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (که پیامبر صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه مى‏ فرمود: و اذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة، یاد آورید از گرسنگى و تشنگى روزه داریتان گرسنگیها و تشنگیهاى روز قیامت را، که این یادآورى انسان را به فکر تدارک قیامت مى‏ اندازد که تا سعى کند، جد و جهد بیشترى در کسب رضاى خداوند و کمک به مخلوق ضعیفش بنماید و آنان را از امکانات مادى و غیر مادى خویش بهره‏مند سازد(.
    
    (
آنگاه امام علیه السلام خصوصیات صائم را این چنین توصیف مى‏ فرماید) و هر آینه روزه‏دار باید (به پیشگاه خداوند) بنده‏اى خاشع و ذلیل و داراى استکانت و وقار باشد، (و خود و عمل خویش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند که اعمال و زحماتش) به حساب مى‏ آید، (و نادیده گرفته نمى‏ شود) و در همه حال به آنچه که انجام مى‏ دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه که از گرسنگى و تشنگى به او مى‏ رسد صبر کند، و در آن هنگام با امساک از شهوات (و پیروى نکردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مى‏ شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داریش را به او مرحمت‏خواهد فرمود) و این اوصاف حمیده (که براى صائم ذکر شد) واعظ خوبى براى روزه‏داران در دنیا خواهد شد، (که اثرات وضعى این اوصاف کاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب است‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه که مکلف به آنند و اهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را که تا رحمت آورند بر فقراء و مساکین در دنیا، سپس اداء نمایند حقوق آنان را که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (یعنى اینطور نباشد که خود خوب بخورند و بپوشند و دیگران گرسنه باشند.
    
    
شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى‏» مى‏ گوید:
    
و حسبک داء ان تبیت‏ببطنة و حولک اکباد تحن الى القد!
    
    
یعنى: این درد براى تو بس است که شب با شکم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد که قدح پوستى را آرزو کنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنکه طعام داشته باشند.
    
    
بحثى دیگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع(
    
امام رضا (علیه السلام) در یک پرسش دیگر از فلسفه روزه چنین مى‏ فرماید: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش لیکون العبد ذلیلا مستکینا ماجورا محتسبا صابرا فیکون ذلک دلیلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهمیدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذلیل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فیه من الانکسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دلیلا على الآجل لیعلم مبلغ ذلک من اهل الفقر و المسکنة فى الدنیا و الآخرة‏» علاوه بر این که در روزه انکسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنیا و عقبى. بلى این است قسمتى از فلسفه روزه از بیان حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثناء.
    
    
بلى روزه از افضل طاعات است، زیرا که روزه مشتمل بر انکسار شهوات بهیمیه است که شریعت آسمانى و احکام الهى نیامده مگر براى تعدیل شهوات و توقیف و مهار آنها که در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزکیه و طهارت نفس و تصفیه آن از اخلاقیات رذیله، زیرا مقصود از صوم مجرد امساک از اکل و شرب و مباشرت با نسوان نیست، بلکه غرض نهائى آن کف نفس و نگهدارى آن از شهوترانى‏هاى حیوانى است، چنان که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدکم فلا یرفث و لا یجهل و ان امرء جادله او شاتمه فلیقل انى صائم: که روزه سپرى است از براى شخص، زیرا یکى از شما اگر روزه گرفت‏سخن زشت نگوید، و کارهاى بیهوده نکند، و اگر کسى با وى مجادله کند یا او را شماتت نماید، او بگوید من روزه هستم، مراد از این حدیث‏شریف نبوى (صلى الله علیه و آله) این است: که روزه وقایه‏اى است که نگه مى‏ دارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، که به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شیطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مى‏ جوید، پس نفس را کنترل مى‏ نماید از شهوات نابجا، و شیطان را از خود دور مى‏ نماید.
    
    
مجراى نفوذ شیطان را با روزه ضیق نمائید
    
بر این مبنا رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع‏»، که شیطان جریان مى‏ یابد و نفوذ مى‏ کند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، و الحق، که روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد که آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساک و اجتناب از یک سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غیبتها و شهوترانى‏ها و هتک حرمت‏خلق الله و حفظ نکردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه کوچکى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتکب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟ این نوع روزه اثرى و فایده‏اى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لکن این مائیم ارزش و اهمت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزه‏هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمى‏ شود، و چه فایده‏اى است از براى روزه‏دار که فریضه‏اى اداء کند و کبیره‏اى مرتکب گردد، و با خیانت‏بر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید.
    
    
روزه رابطه مستقیم با اخلاص دارد
    
خلاصه کنم و این بخش را «فلسفه روزه و حکمت مشروعیت‏» به سخن مولاى متقیان (علیه السلام) مزین نمایم که امام علیه السلام در آنجا که فلسفه پاره‏اى از احکام را تشریح مى‏ فرماید: «و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏»
    
    
خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و کسى که به پیشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى که در فلسفه روزه بیان شده است‏شامل حالش مى‏ شود، و روزه کاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است.


از سایت سهمیران